خورشید عالم تاب

شامم سیه تر است زگیسوی دلکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است

خورشید عالم تاب

شامم سیه تر است زگیسوی دلکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است

بدنساز با ابهت

سه شنبه, ۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۰۰ ب.ظ

این خاطره را دایی بنده تعریف کرده است.

جمعی از دوستان بودیم هر هفته جمع می شدیم و به سالن بدنسازی می رفتیم. اینجوری هم ورزش می کردیم و هم کنار هم خوش بودیم و با هم بگو و بخند داشتیم. یک روز غریبه ای وارد سالن بدنسازی شد.

یک استیل با ابهت با یک سیبیل مشکی و کلفت. از هیبت و ابهتش همه بچه ها سکوت کردند و هرکس به کار خودش مشغول شد. یکی دنبل می زد و یکی هم خودش را گرم می کرد. اما همه زیر چشمی این غریبه را می پاییدیم.

حقیقتا ابهتش همه را گرفته بود. سینه هایش را جلو داده بود و یک ساک ورزشی هم با خود داشت که در آن لباس هایش را گذاشته بود. بدون اینکه به کسی سلام کند رفت گوشه ای و با آرامش خاصی یکی یکی دکمه هایش را باز کرد و همچنانکه جدی و اخم کرده بود با ابهت خاصی پیرهنش را در آورد و لباس ورزشی پوشید.

پس از عوض کردن لباس هایش با همان جدیت و اقتدار رفت جلوی آینه و خودش را ورانداز کرد. کمی به خودش خیره شد و سینه های ستبرش را داد جلو و برای چند ثانیه یک فیگور مثال زدنی گرفت.

پیش خودم گفتم این یارو اگر بخواهد از این به بعد بیاید ما باید کاسه کوزه های ادعایمان را جمع بکنیم. و یقین بقیه هم داشتند به همین مطلب فکر می کردند.

غریبه بعد از اینکه جلوی آینه خودی نشان داد رفت سراغ یک وزنه نسبتا سنگین. با همان اخم های گره خورده پاهایش را تنظیم کرد و برای گرفتن میله وزنه خم شد. دست هایش میله آن وزنه سنگین را سفت چسبید زانوهایش را خم کرد و همانطور که داشت روبه رویش را نگاه می کرد یک زوری زد تا وزنه را بالا بکشد اما یک صدای عجیب همه چیز را خراب کرد... . فشاری که به شکمش وارد شده بود همه چیز را خراب کرد. آنقدر روی وزنه تمرکز کرده بود یادش رفته بود شکمش را سفت بگیرد. باد شکمش ناگهانی و غیر ارادی بود. با شنیدن صدای باد شکم آن بیچاره همه بچه ها به هم نگاه کردند و خیلی زود دوباره به کار خودشان مشغول شدند

ولی او خودش را نباخت. بدون اینکه نشان بدهد اتفاقی افتاده است از بلند کردن وزنه صرف نظر کرد و رفت سراغ ساکش. با همان وقار لباس هایش را عوض کرد و بدون اینکه عجله بکند با آرامش خاصی سالن را ترک کرد.

به محض اینکه خیال همه از دور شدن وی راحت شد سالن بدن سازی مثل بمب منفجر شد ...


نتیجه گیری اخلاقی: قبل از اینکه بخواهید یک کار سنگین را انجام بدهید اول شرایط زور زدن را فراهم کنید.

موافقین ۱ مخالفین ۰ ۹۲/۱۱/۰۱
فلان الملک

بدنسازی

ورزش

نظرات  (۳)

این دومین پستت در مورد برخی صداهای ناهنجاره!

ولی باحال بود. تو این اوضاع پلمب و تحریم ما رو میخندونی!
پاسخ:
مخلصیم.
با سلام
تصاویر خام شهید مدافع حرم حسین نصرتی(محمودرضا بیضایی)
در بلاگ galam.blog.ir
ضمنا خوشحال میشم اگه افتخار تبادل لینک بدین
با تشکر یا علی
اِ بووووووووووووووووووووووووه
پاسخ:
یعنی چی حسین جان؟؟؟؟

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">