کرم سر قلاب ماهیگیری شیطان
یه رفیق اینچنینی خیلی کم گیر هرکسی میاد. تازگی ها با علی سعادت سرشت آشنا شدم. یک پسر متین و آرام. به طور عجیبی به هیچ وجه اهل غیب نیست. در نگاه اول خیلی زود به دل هرکسی میشینه.
یه روز سر بحث خواستگاری و مذاکرات ابتدایی داشتم باهاش صحبت می کردم. علی گفت: من در لحظات حساس مذاکره به خانومم گفتم که دوس ندارم در آینده آرایشگر بشی!!!
من خیلی تعجب کردم. پیش خودم فکر کردم بالاخره آرایشگری هم برای زن ها یک شغله دیگه که میتونه کمک خرج زندگی همسر باشه. مثل مردها که آرایشگر میشن.
توی همین خیالات سیر می کردم و منتظر ادامه حرف علی بودم که گفت: همسرم از من سوال کرد که چرا نباید آرایشگر بشم؟ علی ادامه داد: آخه توی این دور و زمونه زنها و دخترها برای زیبا شدن و دلبری کردن در کوچه و بازار به آرایشگاه میرن. اون وقت تو هم میشی شریک جرم اونها. بعد درآمدت شبهه داره. توی درآمد شبهه دار هم برکت نیست.
فکرش را بکنید: خیلی از این زن هایی که در کوچه و خیابون و بازار با آن وضع آنچنانیشان ظاهر می شوند، در همین آرایشگاه ها بزک میشوند تا بشوند کرم سر قلاب ماهیگیری شیطان!!!
پانوشت:
1- البته بعضی از خانوم ها به آرایشگاه میرن تا برای شوهرانشون زیبا بشوند. سر حرف ما با آن دسته از زن هایی است که برای کوچه و خیابون خودشون رو آرایش می کنند و به آرایشگاه میروند!
2- اینه .... ما رفیقای اینچنین داریم. اون وقت یه عده دنبال رفیقای سیگاری میرن.
آقا عجب رفیق باحالی دارین شما
خوش به حالتون...دور و بر ما که پر شده از یه مشت آدمای ...
راستی بلاگ جدید مبارک.
به نظرم اگه بتونید تو blog.ir بمونید خیلی خوبه.