خورشید عالم تاب

شامم سیه تر است زگیسوی دلکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است

خورشید عالم تاب

شامم سیه تر است زگیسوی دلکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «کار» ثبت شده است

بیکاری، اشتغال، تنبلیوقتی از او می پرسی چرا بیکار نشستی؟ می گوید: برای من کار پیدا نمی شود!!!

محمد دورقی (1) تعریف می کنه: اینکه میگن کار نیست اشتباه می کنند. کار هست! همت انجام کار نیست. خیلی ها از روی تنبلی کار نمی کنند. من یه دوستی دارم به اسم حمید که هیچ تحصیلاتی نداره. این بنده خدا هر روز خدا می رفت توی خیابون با یک سرمایه خیلی کم لباس های زیر مردانه و ... می فروخت. سرمایه ای در حد یکصد هزار تومن. اما کار وی شده بود هر روز دعوا با ماموران شهرداری. آنهایی که می آیند بساطی ها را جمع می کنند. حمید هر روز دعوا می کرد و با قلدری ماموران شهرداری را کتک می زد و بساطش را پس می گرفت. و روز بعد دوباره همان آش و همان کاسه.
الغرض چند وقت پیش خیلی اتفاقی

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۰ تیر ۹۳ ، ۱۰:۳۷
فلان الملک