سال های پیشتر که تازه با سبک و سیاق هیئت های مذهبی پایتخت آشنا شده بودم و به اقتضای جوانی شیفته سبک های مداحی و سبک های روز سینه زنی شده بودم تمام فکر و ذکرم شده بود شکل عزاداری. ادا و اطوارهای سینه زدن برایم جذاب بود. تن صدای مداح مرا عجیب شیفته خود کرده بود. و در نهایت شور عزاداری و هروله و ... نهایتا اینگونه شده بود که به جز سبک های فوق دیگر عزاداری ها برایم جذابیتی نداشت. به طوری که در ایام محرم وقتی مسجد محلمان مراسم روضه می گذاشت من اصرار داشتم که در مسجد نمانم و در عوض به هیئت بروم.
یکی از این روزها که در مسجد روضه بود و هیئت هم نداشتیم پدرم گفت بیا برویم مسجد روضه دارد. گفتم نمی آیم.