خورشید عالم تاب

حضور در جلسه های شعر همیشه باعث شده تا چشمه های طبع من باز شود. دیشب هم که در یک جلسه شب شعر حضور یافتم درنهایت منجر به ترواش شعر زیر گردید که بی مناسبت به انقلاب اسلامی و اتفاقات اخیر نیست. به همین خاطر این شعر را برای عزیزان به اشتراک می گذارم تا با نقدهای خود شعر ما را به تعالی برسانند.

زور گوی است و منطقش زور است

او نداند که آخرش گور است

از ادب، و سلام و احوالش

دم مزن، که فعل ناجور است

همه آرای قنبری با تو

جلوه های پیمبری با تو

خنده بر دشمن مسلمانان؟

این کرامات از شما دور است

آنکه امید یاوری دارد

یا تمنای مادری دارد

این دو از دیو و دد محال بود

به خدا قسم که او کور است

کاش پندار بی جهت نکند

دفترش را سیاه خط نکند

ور غلط گر که رخ دهد از او

کار عمرش تمام در گور است

همگی تکیه بر خدا داریم

همه در دل فقط دعا داریم

با وجود امام هشیاران

در نهایت دعای ما جور است

این تطاول که ما رها کردیم

این تحول که ما بنا کردیم

انقلابی که ما به پا کردیم

جلوه جلوه تمام از نور است

همه در کربلا به صف هستیم

و علی وار جان به کف هستیم

از بلا و خطر نمی ترسیم

همه دل های ما پر از شور است

شعر از :
مجید فضیلت

پانوشت:

1. ابتدا این شعر را اینجا منتشر کردم.
2. انعکاس در رهیاب نیوز.