خورشید عالم تاب

شامم سیه تر است زگیسوی دلکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است

خورشید عالم تاب

شامم سیه تر است زگیسوی دلکشت خورشید من برآی که وقت دمیدن است

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت

دوشنبه, ۷ مرداد ۱۳۹۲، ۰۱:۱۴ ق.ظ

صورت خیس خودش را طرف چاه گرفت
آسمان تیره شد از بسکه دل ماه گرفت

بر سر سفره کمی درد دل خود را گفت
یک نفس گفت ؛ ولی آینه را آه گرفت

راه افتاد میسحا که نفس تازه کند
زیر سنگینی گامش نفس راه گرفت

خانه آوار شد و روی قدم هاش افتاد
اشک هی آمد و تا پای قدمگاه گرفت

سمت در رفت ولی در به تقلّا افتاد
و از این حادثه یک فرصت کوتاه گرفت

باز هم روضه دیوار و در و یک مادر...
باز با دختر خود ذکر "وا اُمّاه " گرفت

لحظه ای بر در این خانه به زانو افتاد
اشکِ بر فاطمه را توشه این راه گرفت

وقت رفتن شده بود و سحرش آمده بود
پا شد و جلوه ی یا فالق الاصباح گرفت

مثل زهرا به زمین خورد و به سجده افتاد
آنچنان که دل محراب و دل ماه گرفت

آه یک دست بر آن فرق شکسته که گذاشت
خم شد و دست به پهلوش به ناگاه گرفت

پا شد و رو به مدینه شد و با فاطمه گفت
عاقبت حاجت خود را اسدالله گرفت

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">